مقایسه بین برهان صدیقین فلاسفه اسلامى و وجود شناختى فلاسفه غرب بر اثبات وجود خدا
محمد محمد رضایى
بعضى چنین مىپندارند که در حوزه و تمدن اسلامى، فلسفه خاص و مستقلى نداریم، هرچه داریم بازگویى همان مسائل فلسفى گذشته است. یا به تعبیرى همان فلسفه یونانى اسکندرانى است که لباس عربى به تن کرده است.
ولى فلسفه اسلامى اگر از منظر خاص خود و در پرتو کل سنت فلسفى اسلامى که یک تاریخ مستمر و طولانى دوازده قرنه داشته و هنوز هم مطرح و زنده است نگریسته شود، مانند هر امر دیگر اسلامى مشخص مىشود که ریشه در قرآن و احادیث دارد و از اتقان و ظرافتخاصى برخوردار است. و اسلامى بودن فلسفه اسلامى نه تنها به خاطر این واقعیت است که در جهان اسلام و توسط مسلمانان پرورانده شده است، بلکه به خاطر این است که اصول و الهام بسیارى از مسائل فلسفى خود را از منابع اسلامى اخذ کرده است.
مقایسه بین برهان صدیقین فلاسفه اسلامى و وجود شناختى فلاسفه غرب بر اثبات وجود خدا
محمد محمد رضایى
بعضى چنین مىپندارند که در حوزه و تمدن اسلامى، فلسفه خاص و مستقلى نداریم، هرچه داریم بازگویى همان مسائل فلسفى گذشته است. یا به تعبیرى همان فلسفه یونانى اسکندرانى است که لباس عربى به تن کرده است.
ولى فلسفه اسلامى اگر از منظر خاص خود و در پرتو کل سنت فلسفى اسلامى که یک تاریخ مستمر و طولانى دوازده قرنه داشته و هنوز هم مطرح و زنده است نگریسته شود، مانند هر امر دیگر اسلامى مشخص مىشود که ریشه در قرآن و احادیث دارد و از اتقان و ظرافتخاصى برخوردار است. و اسلامى بودن فلسفه اسلامى نه تنها به خاطر این واقعیت است که در جهان اسلام و توسط مسلمانان پرورانده شده است، بلکه به خاطر این است که اصول و الهام بسیارى از مسائل فلسفى خود را از منابع اسلامى اخذ کرده است.
مسلمانان، سر آغاز حکمت و فلسفه را از پیامبران دانستهاند و معتقدند فلسفه و حکمت از مشکات نبوت ناشى مىشود و هرمس حکیم را با ادریس پیامبر یکى دانستهاند.
هدف از این مقاله مقایسه بین دو دیدگاه در باب یکى از براهین اثبات وجود خداست. در یک طرف نگرش فیلسوفان اسلامى و در طرف دیگر نگرش فیلسوفان مغرب زمین است. همواره در مقایسهى دو تفکر است که قدر و منزلت تفکرى مشخص مىشود چنانچه از حضرت على علیه السلام نقل شده است: اضربوا بعض الرای ببعض فانه یتولد منه الصواب.(غرر الحکم).
به این خاطر ابتدا تقریرهاى مختلف برخى از فیلسوفان اسلامى از برهان صدیقین و سپس تقریرهاى مختلف برهان وجود شناختى فیلسوفان غربى را مىآوریم و در پایان به مقایسه مىپردازیم.
برهان صدیقین از دیدگاه فیلسوفان اسلامى
انواع براهین اثبات وجود خدا
براهین اثبات وجود خدا را به لحاظى به دو دسته تقسیم کردهاند. یک دسته از براهین، مخلوقات را واسطهى استدلال قرار مىدهند و با کمک مخلوقات به خداوند مىرسند. ولى در دسته دیگر از براهین، مخلوقات واسطهى اثبات وجود خدا نیستند بلکه از خود حقیقت هستى و مفهوم هستى به خدا مىرسند. براهین دسته اول را انى و براهین دسته دوم را لمى یا شبه انى خواندهاند.
برهانى را که اینک در صدد نقل، نقد و بررسى آن هستیم یعنى برهان صدیقین و وجود شناختى از نوع دوم مىباشند.
برهان صدیقین
برهان صدیقین، برهانى است که براى اثبات حق تعالى از خود ذات حق به ذات حق استدلال مىشود و از چیزى غیر از حق تعالى بر ذات او استدلال نمىشود و به اشکال متفاوتى بیان شده است که ما به مهمترین آنها اشاره مىکنیم:
1. برهان صدیقین از نظر ابن سینا
اصطلاح برهان صدیقین را نخستین بار ابن سینا بر برهان اختصاصى خود بر اثبات وجود خدا اطلاق کرد.
او این برهان را در اشارات چنین تقریر مىکند.
موجود یا واجب است و یا ممکن الوجود، اگر واجب الوجود است که مطلوب ما ثابت مىشود و اگر ممکن الوجود است وجود ممکن براى موجود شدن احتیاج به مرجح دارد. حال اگر مرجح ممکن باشد دوباره خود احتیاج به مرجح دیگرى دارد و همینطور تا بىنهایت ادامه دارد. و چون دور و تسلسل باطل استباید به مرجحى برسیم که دیگر ممکن نباشد بلکه واجب باشد و این واجب الوجود همان خداست.
او بعد از تقریر برهان مىفرماید:
«تامل کیف لم یحتجبیانا لثبوت الاول و وحدانیته و براءته عن الصمات الى تامل لغیر نفس الوجود ولم یحتج الى اعتبار من خلقه و فعله و ان کان ذلک دلیلا علیه، لکن هذا الباب اوثق و اشرف، ای اذا اعتبرنا حال الوجود یشهد به الوجود من حیث هو وجود و هو یشهد بعد ذلک على سائر ما بعده فی الواجب والى مثل هذا اشیر فی الکتاب الالهی «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق». اقول: انهذا حکم لقوم ثم یقول:«او لم یکف بربک انه على کل شیء شهید» اقول: انهذا حکم للصدیقین الذین یستشهدون به لا علیه». (1)
تامل کن که چگونه در اثبات مبدا اول و وحدانیت و یکتایى وى و پاکیش از عیبها بیان ما به تامل چیز دیگر جز خود وجود نیاز نداشت؟و چگونه بیان ما در این باب به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد، و اگر چه آن هم بر وجود او دلیل است؟ و لکن این روش محکمتر و شریفتر استیعنى ملاحظه کردن حال هستى از آن روى که هستى است، بر وجود واجب تعالى گواهى مىدهد چنانکه هستى او بر سایر هستیها که بعد از او قرار گرفتهاند گواهى مىدهد.
و این آیه که «به زودى نشانههاى خودمان را در آفاق و نفسهاى آنها نشان خواهیم داد تا وجود حق بر آنها روشن گردد» در کتاب الهى به همین مطلب اشاره است، مىگویم: این حکم مخصوص جماعتى است. وبعد از آن مىفرماید:«آیا براى اثبات خدا کافى نیست که او بر هر چیزى گواه است»، مىگویم: این حکم صدیقین است که به او استشهاد مىکنند نه از هستى سایر موجودات بر هستى او.
بعضى، از جمله صدر المتالهین (ملا صدرا) بر این عقیدهاند که برهان شیخ، برهان صدیقین نیست; زیرا که در برهان صدیقین نظر به حقیقت وجود مىشود و حال آنکه در برهان ابن سینا نظر به مفهوم وجود شده است.
صدر المتالهین در اسفار مىفرماید:...هذا المسلک (یعنى برهان شیخ الرئیس) اقرب المسالک الى منهج الصدیقین و لیس بذلک کما زعم، لانهناک یکون النظر الى حقیقة الوجود، و هاهنا یکون النظر فی مفهوم الوجود.
ولى به نظر مىرسد که ابن سینا فقط از صرف مفهوم وجود به خدا نمىرسد بلکه از مفهوم وجود از آن نظر که حاکى و مشیر به حقیقت وجود است، شروع مىکند. به این اعتبار مىتوان آن را جزء براهین لمى یا شبه لمى یا صدیقین قرار داد که مخلوقات واسطهى اثبات وجود خالق نیستند.
برهان صدیقین از نظر صدر المتالهین (ملا صدرا)
صدر المتالهین در اسفار برهانى را ارائه مىدهد که مىگوید این برهان، برهان صدیقین است و در عبارتى مىفرماید:
«واعلم ان الطرق الى الله کثیرة لانه ذو فضائل و جهات کثیرة «ولکل وجهة هو مولیها» لکن بعضها اوثق و اشرف و انور على بعض و اسد البراهین و اشرفها الیه هو الذی لا یکون الوسط فی البرهان غیره بالحقیقة، فیکون الطریق الى المقصود هو عین المقصود و هو سبیل الصدیقین الذی یستشهدون به تعالى علیه ثم یستشهدون بذاته على صفاته و بصفاته على افعاله واحدا بعد واحد».
بدان که راهها به سوى خدا فراوان است; زیرا او داراى فضائل و کمالات متعددى است «و هر طایفهاى قبلهاى دارد که خداوند آن را تعیین مىکند». ولى بعضى از این راهها محکمتر، بهتر و نورانىتر از بعض دیگر است. و محکمترین و بهترین برهان، برهانى است که حد وسط آن غیر از واجب نباشد. در این صورت راه با مقصد یکى خواهد بود. و آن راه صدیقین است که آنان از خود او بر خودش استشهاد مىکنند و سپس از ذات بر صفات و از صفات بر افعال و سپس در ادامه مطرح مىکند که این آیه قرآنى بر این برهان اشاره دارد:«او لم یکف بربک انه على کل شیء شهید».
اما تقریر برهان صدیقین
در این برهان ملا صدرا از حقیقت هستى و وجود به ضرورت و وجوب آن پى مىبرد که توضیح آن احتیاج به چند مقدمه دارد:
الف. اصالت وجود و اعتبارى بودن ماهیت; پس از آن که پذیرفتیم که واقعیاتى در خارج وجود دارند و ما از هر یک از این واقعیات دو مفهوم در ذهن خود انتزاع مىکنیم: یکى وجود و دیگرى ماهیت. و در جاى خود به اثبات رسیده است که اقعیتخارجى مصداق و ما بازاء وجود است و ماهیت امر اعتبارى است که از حد واقعیتخارجى انتزاع مىشود.
ب. تشکیک وجود; صدر المتالهین عقیده دارد که وجودهاى خارجى چه قوى و چه ضعیف، چه علت و چه معلول همه مراتب یک حقیقت هستند; و مابه الاختلاف و مابه الاشتراک از یک جنس است که به آن تشکیک وجود مىگویند.
ج. بساطت وجود; وجود، حقیقتبسیطى است که نه جزء دارد و نه جزء چیزى است، چون چیزى غیر از وجود نداریم.
د. ملاک نیاز معلول به علت; ملاک نیاز معلول به علت همان ربطى بودن وجود آن نسبتبه علت و به عبارت دیگر ضعف مرتبه وجود آن است. و تا کمترین ضعفى در موجودى وجود داشته باشد بالضروره معلول و نیازمند به موجود عالیترى خواهد بود و هیچگونه استقلالى از آن نخواهد داشت.
بر اساس این مقدمات چهارگانه برهان صدیقین از نظر ملا صدرا چنین تقریر مىشود:
مراتب وجود به استثناى عالیترین مرتبه آن که داراى کمال نامتناهى و بى نیازى و استقلال مطلق مىباشد، عین ربط و وابستگى است; و اگر آن مرتبه اعلى تحقق نمىداشت، سایر مراتب هم تحقق نمىیافت; زیرا لازمه فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالیترین مرتبه وجود این است که مراتب مزبور مستقل و بىنیاز از آن باشند، در حالى که حیثیت وجودى آنها عین ربط و فقر و نیازمندى است. (2)
به عبارت دیگر اگر همه مراتب مادون که همه وابسته و عین ربطااند به یک وجود مستقل و غنى منتهى نشوند لازم مىآید که آن مراتب مادون نیز متحقق نشود، ولى چون وجودات وابسته وجود دارند باید وجود مستقل غنى نیز وجود داشته باشد;زیرا چگونه وجود ربط بدون مستقل تحقق پیدا مىکند.
این برهان علاوه بر این که از مزایاى برهان ابن سینا برخوردار است از چند هتبر آن برترى دارد:
1. در این برهان نیازى به ابطال دور و تسلسل نیستبلکه خودش برهانى بر ابطال تسلسل و علل فاعلى نیز هست.
2. به کمک این برهان نه تنها وجود خدا را بلکه صفات کمالیه او نیز قابل اثبات است مانند وحدت کمال، فعلیت و استغنا، و....